انگار جا مانده باشم از سلام


بنام سلام.

چه خسته است حال ان پرنده اي كه راه اشيانه سلام را گم كرده است.

من اماي هنوز يادهاي سرخ را گم كرده اشيانم.

كسي از ميان شما مسافران ابديت هست كه سلام ساده مرا به حيدر تبارترين نام ذوالفقار برساند.؟

امامي كه دلتنگي هاي مرا شفاست.

بر استانه دعاي سلام ايستاده ام به اشك.

نمي داني اي كلمات؟ نمي داني اي شوق روييدن از سمت مشرق ديدار؟

نمي داني چه حسرتي است كه گمان كني از كاروان صبح سلام كه مي روند رو به امام غريب . جا مانده اي؟

اينك اين منم.كو دكي كه گم شده باشد در الفبا اموزي سلام.

امامم! مرا بخوان به شكوفه چيني از باغستان اشك.

سلام ساده يك ديدار


داير مدار بركت سفره سلام.از ديدارهاي ديروزم نكته هايي رفت كه برايتان مي گويم به رسم عشق نامه هاي ياد.

سيد علي و صراحتش.

حاج وحيد و نكته سنجي اش.

حاج علي و مراعات بي نظيرش.

دايي موذن و حضورش كه براي كوچكترهايي مانند من يعني تواضعي كه مي توان داشت.

مجيد جان حسيني و جسارت هاي علمي اش.

و من كه درس اموز ثانيه هاي سلامم با دلتنگي تاخيرم را توجيه ميكنم به نام يا رحمان.