من حرفی ندارم امای دیدار...
سلام سهم کسی مانند من که حرف زدن بلد نیست.
+ نوشته شده در شنبه سی ام آبان ۱۳۸۸ ساعت 17:48 توسط مهدي رستمي
|
سلام سهم کسی مانند من که حرف زدن بلد نیست.
با من از من که گاهی گم می شود در یاد باران بی هنگام. حرف بزن...
اخر بخواه برای من. در یاد دایم مرگ. هوای انگونه دوست داشتنی...
با من از یاد که از خاطر کسی جدا نمی شود سخن بگو.
با من از عطر اقاقیای مرگ. از هی هوای بی کسی ...
هی هوای یاد سلام که می پیچد در جان جوانه دیدار . سخن بگو.
این است برای من خواهرترین تبسمی که بر سر مزارم به دیگران سلام می فرستد.
بر خيز ....
سلام خواهر ترين كلمه سلام...
مهربانی طعم فهم عاشقی است. نوش جانتان یاران سلام این بند ه ی خدای الرحمن.
من درس علاقه میگیرم از همراهی تان.
پایدار بمانید و ارام جان به شکر لبخند باران یاد...