باز باران سلام

باز باران . و باز ترانه

دلم از رسم جلاد جهل خون است.

منم سلام کننده ای که می کوشد تا نام پاک احمد را برای اهل تشنه سلام. مرور کند.

سلام به قبله امین جان.محمد مصطفی(ص)

حال دلم لال است

بنام سلام.

سلام ساده مرد باران خورده ای که روزی مرا گفت:حال دلت که لال شد بگو باران

و بگو باران

و باز بگو باران

باران سلام

باران ریز ستاره و لبخند بود.

و من در لمس داغ ستاره بارانی . فرصت تماشای لبخند باران را از دست دادم.

حا لا شما مسافران اسمان. سلام ساده مرا هم به باران و ستاره و لبخند برسانید.

سلام